شیمی تجزیه

شیمی تجزیه به عنوان یک بخش کاربردی در علوم مختلف است هدف از این وبلاگ ارائه روشهای تجزیه ای پرکاربرد است. https://www.instagram.com/_u/ShimiGeram

شیمی تجزیه

شیمی تجزیه به عنوان یک بخش کاربردی در علوم مختلف است هدف از این وبلاگ ارائه روشهای تجزیه ای پرکاربرد است. https://www.instagram.com/_u/ShimiGeram

اطلاعاتی درمورد نوشتن مقاله (قسمت اول)

 




در این قسمت میخام اصلاحات رایج در بحث مقاله نویسی رو بهتون بگم. 



ژورنال (Journal): همون مجله‌ست فقط وقتی اینحوری میگی اطرافیان میفهمن که شما منظورتون مجلات داخلی نیست!


سابمیت (Submit): یعنی شما مقاله رو ارسال کردید به یه ژورنال همین! این اصطلاح خیلی نشون نمیده که شما مقاله نویس هستید!! هر کسی میتونه مقاله سابمیت کنه مهم بقیه ماجراست! یعنی شما اگه بگی من 20 تا مقاله سابمیت کردم این اصلا به معنای توان بالای علمی شما نیست! این یعنی مقاله‌تون رو فرستادید همین و بس!


ادیتور (Editor): کسی که کار اداره ژورنال رو برعهده داره ادیتور مقالات شما رو برای بررسی علمی به یک، دو، سه چهار و یا هشت (در مواردی دیده شده!) نفر که پتانسیل بررسی مقاله شما رو دارند (و اصطلاحا داور گفته میشن) ارسال میکنه و از اونها میخواد که نظرشون رو درباره مقاله شما بگن.


ویت ادیتور (With Editor): یعنی مقاله شما رسیده به دست ادیتور و ادیتور داره دنبال کس یا کسانی (همون یک، دو، سه و یا هشت نفر!!) میگرده که قبول کنن مقاله شما رو داوری کنن.


آندر ریویوو (Under Review): یعنی مقاله شما الان زیر دست داورهاست و اونا دارن واسه شما یه آشی میپزن که روش یه وجب روغن باشه!


ریوایز (Revise): این اصطلاح بر دونوع است! مینور ریوایز (Minor Revise) و ماژور ریوایز (Major Revise). همنطوری که اسمشون معلومه مینور یعنی زیاد ایراد نگرفتن از مقاله‌تون و ماژور یعنی زیاد ایراد گرفتن!


ریسابمیت (Resubmit): این در واقع همون ریواز هستش ولی مقاله شما خیلی وحشتناک ایراد داشته!!! با این تفاوت که وقتی شما مقاله تون ریواز میخوره (حالا چه مینور و چه ماژور) بعد از اینکه شما ایرادات رو رفع کردید دیگه مقاله شما برای داوری ارسال نمیشه اما وقتی که مقاله شما رسابمیت میخوره متاسفانه شما باید ایرادات رو رفعه کنید و مقاله رو دوباره بفرستید و ایت یعنی اینکه مقاله شما بار دیگر باید کاملا  و دقیق داوری بشه. البته معمولا داور میگه شما میتونید این مقاله رو دوباره برای خودمون رسابمیت کنید اما میتونید برای ژورنالهای دیگه هم بفرستید (میل خودتونه).


ریجکت (Reject): ناراحت نباشید میفرستید برای یه ژورنال دیگه!! البته این بدین معنا نیست که مقاله شما سطح علمی قابل قبولی نداره و ممکنه به دلیلهای دیگه ای باشه برای مثال ممکنه شما مقاله تون رو برای ژورنال مناسبی نفرستادید یعنی مثلا یه ماده جدید سنتز کردید اونو مقاله کردید بعد فرستادید برای یه ژورنالی که درباره شمی محاسباتی مقاله چاپ میکنه! خب معلومه که ریجکت میشه! یا مثلا ایپکت فکتور اون ژورنال زیادی بالا بوده و شما سنگ بزرگ برداشتید!! این قسمت بحث زیاد داره بعدن بیشتر توضیح میدم توی یه پست جدید.


اکسپت (Accept): مبارکه دیگه مقاله تون پذیرفته شده.



آیا میدانید اعتبار مجلات را چگونه با هم مقایسه میکنند؟

آیا میدانید بهترین مجلات در زمینه شیمی تجزیه کدام ها هستند؟

آیا میدانید معتبرترین مجله جهان کدام است؟

لفظ ISI یعنی چه؟

برای پیدا کردن مقالات یک ژورنال چه باید کرد؟


منتظر بمانید تا قسمت دوم



نظرات 30 + ارسال نظر
سیده ملاک الفحام جمعه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:13

سلام

من توی دوره ی دانش آموزیم سوال زیاد می پرسیدم حتی تو بعضی مواقع اعصاب بقیه رو خورد می کردم و همش بهم می گفتن که چقدر می پرسی حتی دوستای نزدیکم.همش دلیل می خواستم. ولی الان دیگه اونجوری نیستم.فقط سر آزمایشگاه اونم خیلی کم سوال می پرسم . همش میترسم که جواب سوالم ساده باشه و استاد ضایع کنه .

اول: نه ، همه ی کلاس ها رو 10 دقیقه دیر نمیرسم.روز های 3 شنبه به یک دلیل شخصی من سر کلاستون 10 دقیقه دیر می رسم یعنی ساعت (10:10) ، اون موقع می بینم که اکثرا اومدن...
سر بقیه کلاسا زود تر می رسم چون اون دلیل شخصیه نیست.البته شده که بعضی مواقع هم کمی تاخیر داشته باشم.کم پیش میاد.

دوم: تا به حال فقط یک استاد داشتم که اینطوری بود ، کلاسش هم ساعت 13:30 تشکیل میشد و شکر خدا هیچوقت تاخیر نداشتم و درسش رو پاس کردم و از این دانشکده رفت.

سوم: این یکی سوال رو نمیدونم چی بگم؟!

چهارم: من در ردیف ( اول ) احساس راحتی نمی کنم نه در ردیف های جلو... زود خسته می شم . راحت نیستم .

سلام
قیمت 5 رو جا انداختید
قسمت 3 رو هم که جواب ندادید
تجربه شخصی من اینه که سوالی که پاسخ اونو ما نمیدونیم و توی ذهنمون نقش گرفته قطعا باید پاسخی نه چندان ساده داشته باشه چون یا ما توان هوشی مان را قبول نداریم یا به توان پاسخ گو بودن طرف مقابل شک داریم.
در بیشتر مواقع طرف مقابل مان برای در رفتن با سوال از تکنیک فرار به جلو استفاده میکند و با ضایع کردن سوال کننده و زیر سوال بردن شخصیت طرف مقابل باعث می شود جو سوال پرسیدن از بین برود و نیز در صورت بلد نبودن جواب پاسخ دهنده ضایع نمی شود.
اما سوال پرسیدن هم آدابی دارد و مربوط به در نظر گرفتن موقعیت زمانی و مکانی می شود معمولا افراد باهوش سوالات خودشان را روی کاغذ می نویسند تا فراموش نکنن و بعد از چن بار مرور کردن در ذهن اگر به پاسخ مورد نظر نرسیدند در یک موقعیت مناسب معمولا اول کلاس یا اخر کلاس اگر خیلی خجالتی و کم رو باشند ، می پرسند.
همواره در سوال پرسیدن احترام به استاد شرط است و هیچ استادی را تا به حال ندیدم که از سوال اصولی همراه با احترام بدش بیاید مگر آنکه جواب آنرا نداند.!!
و یک نکته اینکه "همه چیز را همگان دانند"
به نظر من قانع شدن سوال کننده از پاسخ به هنر استاد وابسته است و بهتره فضای آموزشی به طوری باشد تا سوال به شکل مباحثه بین افراد حاضر تبدیل شود تا هم بقیه افراد مشارکت داشته باشند و هم برای آنها نیز این سوال ایجاد شود تا تشنه دانستن شوند در این صورت فضای کلاس هم حالت خستگی پیدا نمی کند.
یا حق

سیده ملاک الفحام پنج‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 21:12

چون اکثرا 10 دقیقه دیر می رسیدم آخر کلاس جا برام می موند.چون دوست دارم دقیقا رو به روی تخته باشم.ولی اگه دقت کرده باشین این سه جلسه اخر رو جلو نشستم چون قبل از اینکه برسم برای دوستانم که زود تر از من میرسن sms می فرستادم که برام جا بگیرن.و اون جلسه ای که تا ساعت 13 بود هم تا وارد کلاس شدم دیدم که ماشا الله همه جاهای خوب گرفته شده و تا چند لحظه همینطوری ایستاده بودم و دنبال یه جای خوب می گشتم که آخرش هم گیرم نیومد و رفتم آخر نشستم .از نشستن ردیف اول هم خیلی خیلی بدم میاد .چون هم چشمم و گردنم خسته میشن و هم احساس راحتی نمی کنم

سلام
بیشتر دوست داشتم توسط دانشجوی کنجکاوی مانند شما سر کلاس به چالش کشیده بشم بحث جدی در کلاس صورت بگیره علم زیر سوال برده بشه یا حتی خود استاد توسط دانشجو گیر بیوفته!
وجود همچین جوی باعث میشه از طرفی خستگی استادا در بره!!!!! جو کلاسا پربارتر و سودمندتر بشه از فضای خسته کننده هم در بیاد اما وقتی دانشجوی زرنگ کلاس میره عقب میشینه دسترسی استاد به فضای فکریش کمتر میشه و این تصورات رنگی واسه امثال من هویدا می شود!!
به نظر من استاد هم اگه سوالی رو بلد نبود باید راستشو بگه و این جسارت میخاد که من دارم سعی میکنم این جسارتو کسب کنم.
فقط چن تا سوال میمونه
اول: همه کلاسهای رو اکثرا 10 دقیقه دیر میرسید؟
دوم: کلاسهایی که استاداش راه نمیدن با تاخیر برید رو چیکار میکنید؟
سوم: چرا اینقدر مشارکتون در کلاس کمرنگ بود؟
چهارم: چرا باید در ردیف های جلو روبه روی تخته احساس راحتی نکنید؟
پنجم: آیا با آمادگی در کلاس حاضر می شدید؟
و بازم چند تا نقطه مشهور ....
یا حق

سیده ملاک الفحام پنج‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 20:36

سلام

استاد اگه میبینید بنده امروز زیاد سر میزنم اینجا دلیلش بی کاری نیست . امروز همش داشتم گذارش کار های آزمایشگاه معدنی دکتر طالعی رو تایپ می کردم و خیلی راحت و بدون صرف کردن وقت( با تبلت ) به اینجا سر می زنم ، طی سه سوت .اومدن به اینجا برام مثل یه زنگ تفریح 5 دقیقه ای میمونه بعد از خستگی هام.
فقط می مونه یه سوال:
چرا من با ملایمت ازمایشگاه نمیام؟!
با کله میام آزمایشگاه

سلام
بذارید اون یه سوال بمونه
شاید جوونه زد و پربارتر شد!
چون همیشه اخر کلاسا میشینید فکر کردم دوس ندارید در تیرسر نگاه باشید به همین خاطر حدس میزنم در آزمایشگاه دچار محدودیت باشید چون یکی همش داره نیگاه میکنه به کارایی که انجام میدید!
فقط یه حدس بود امیدوارم غلط باشه!
دم در آزمایشگاه هم باید بزنیم لطفا با کله وارد نشوید! اصلا اینگونه وارد شدن خلاف اصول و مقرارت ایمنی آزمایشگاهها هست.
در ضمن اون قضیه ساختمان که دوس داشتید آزمایشگاه باشه درست فکر کرده بودید آزمایشگاهها باید بالای ساختمون باشه دسترسی سریع هم داشته باشه جریان هوا هم در اون خیلی زیاد باشه قرار دادن ازمایشگاهها در زیر زمین و طبقه پایین مخالف ایمنی کاربری است.
اگر خواستید آزمایشگاهتونو افتتاح کنید بگید این اصول ایمنی شو براتون بفرستم تا آقا یا خانم ایمنی به هتون گیر ندن!
در ضمن وقت شما مربوط به خودتونه هر طور که میخواهید تلف کنید من فقط من باب یادآوری گفتم قصد نداشتم این برداشت توسط شما صورت بگیره
خداوند متعال در قرآن کریم خطاب به پیامبر عظیم‌الشأن اسلام می‌فرماید: «تذکر بده که تذکر برای مومنان سودمند است.»
یا حق

محیا حبیب زاده پنج‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 18:05

سلام
انشاا...
نه ملاک جان نترس من شما رو با ملایمت به آزمایشگاه دعوت میکنم
پیشنهاد استاد مال اوناییه که انقد لوسن که حتی دلشون نمیاد به ظرف های آزمایشگاه دست بزنن!
بگذریم

سلام
ولی من فکر میکنم ایشان (ملاک) جزء اونایی هستن که با ملایمت تشریف نمیارن
مجبور میشیم از اگزالات یا کربنات های پر انرژی استفاده کنیم تا انرژی اکتیواسیون شون رو تامین کنه تازه اون موقعه ثابت سینیتیکی شان رو باید با کاتالیست ها افزایش بدیم
شما اول با آشناتان ! برید بعدش اینقدر تعریف کنید تا جماعت خودشون مشتاق بشن به آمدن
اون موقعه ازشون امتحان بگیرید و یک نفر رو انتخاب کنید برای دیدن آزمایشگاتون اینجوری هم کلاس کارتون بالا میره هم مشتری هاتون همیشه هستن درست مثله ایران خودرو خودمون
موفق باشید و مهیا
یا علی

آشنا پنج‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 17:34

سلام

راستشو بخواید بیشتر فکر کردم شمارو ناراحت کردم واسه همین اون جوری شدم یهو!!...
سوال کاملا تکراری بود اما بی جواب!!نه از جانب شما،کلا...
قبلنا آدما مغروری بودم شدیدا... اما از اون مغرورایی نبودم که کسی رو دلخور کنم یا از خودم دور کنم... اما خیالتون راحت دیگه غرور کاذب برام بی معناست!
بعد اینکه ملاک جان من آدم حساسی هستم قبول دارم، بیشتر به این دلیل که دوست ندارم کسی رو از خودم برنجونم، اما قبول دارم جدیدا خیلی بد شدم...

سلام
بیشتر فکر کنید که یک ساعت تفکر بیشتر از هزارسال عبادت ارزش داره!!
اما خیالتون راحت من به این سادگی ها ناراحت نمیشم
تازه اطراف شخصیت خودم یه میدان الکترومغناطیسی کشیدم تا واکنش بازدارنده به موقع انجام بده
یا حق

سیده ملاک الفحام پنج‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 17:10

سلام

در جواب به آشنای عزیزم باید بگم که : این اواخر زود رنج شدی گلم

راحت باش.همه چیز رو سخت نگیر... خاکی باش عزیزم مثل من

سلام
یه ضرب المثل امتحانی هست که میفرماید!!
امتحانا خیلی از آنچه که به نظر می رسن به شما نزدیک ترن!!!
راستی هنوز قانون جذب واستون آزمایشگاه نساخته!!
در ضمن از نگاه ناظر سوم ایشون از شما خاکی تره!!
و این که بعضی چیزا رو باید سخت گرفت
مثله امتحان اخر ترم ووووووووووووووو
چون مثله یک مونوکروماتور عمل میکنه و فقط برخی ها رو که لیاقت کافی کسب کردن رو رد میکنه!
ممنون که آشنا رو آروم کردی
یا علی

آشنا پنج‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 15:47

سلام

من دیگه حرف نمیزنم... آخه همش منظورم یه چیز دیگه اس اما یه چیز دیگه برداشت میشه بعد مجبورم همش توضیح تفسیرش کنم، بعد شمارو هم ناراحت میکنم دلخور میشید
من هیچ وقت قصد بی احترامی به شمارو نداشتم و ندارم ونخواهم داشت...فقط بلد نیستم خوب منظورمو برسونم!
به تمام دوستامم گفتم که شما تنها استادی هستید که با حوصله ی تمام به سوالات بی وقفه ی من جواب میدین هر چند خیلی ساده باشن بر خلاف خیلیای دیگه که آدمو مسخره میکنن یا آدم جرات سوال پرسیدن نداره!!...
ازتون خیلی ممنونم
یا علی

سلام
دارید از کاه کوه میسازید کم کم کوه ها رو کنار هم بزارید و سلسله جبال هیمالیا ساخته میشه بعدش یه گروه کوهنوردی راه بندازین محیا و ملاک و نگار و بقیه رو که من نمیشناسم با خودتون بردارید برید واسه فتح قله اورست
اون وقت میشین اولین دانشجویان تهران جنوب که موفق به صعود به بلندترین بام جهان شدن بعدش عکساتون میندازن روی سایتا و روزنامه ها
و مشهور میشید
و بعد واسه ادمای مشهور کار زیاد پیدا میشه
یادتون باشه اگه مشهور شدید غرور تان شما رو یک آدم دیگه نکنه همون آشنا بمونید
فقط بگم اون بالا رو من محاوره ای نوشتم که باعث برداشت اینجوری شما شد
شما بزرگواری کنید منو ببخشید که اونطور نوشتن من باعث رنجش خاطر مبارک حضرتعالی و دوستان شناور در درس و آزمایشگاه و ساختمانهای در حال ساخت و سه نقطه اعجاب انگیز ..... شده است دیگر تکرار نمیشه
یا علی

آشنا پنج‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 15:31

سلام
خب منم دارم از استادم میپرسم دیگه!
منظوری نداشتم، قصدم تیکه انداختن نبود؛به هیچ عنوان فقط میخواستم لغات رو متمایز کنم همین!!
چقد نوشتاری حرف زدن یه جوریه منظور آدم یه جور دیگه برداشت میشه...
چجوری بچه ها به ذوق آورده میشن؟؟

سلام

من اصلا منظوری نداشتم چون اومدم با عچله جواب بدم از عرف محاوره ای استفاده کردم یکم ان طوری شد که اصلا منظور من نبود!!!!
تیکه انداختن به استاد حتی سر کلاس هم از اوجب واجباته چون ادم به برکت همون صحبتا یکیم از درسو گوش میده و یاد می سپاره تازه ش هم یه خاطره میسازه اما این آزمایش مثل کپسول هیدروژنه هر جایی نباید امتحانش کرد!!!

سوالتون خیلی کلیشه ایه به همین خاطر من بهش نمیپردازم اما از نظر من وظیفه استاد در قبال دانشجو به سه قسمت تقسیم میشه
اول اینکه انگیزه ایجاد کنه
دوم انکه انگیزه ها را حداقل حفظ کنه
سوم انکه انگیزه ها رو ارتقا بده

برخی از رفتار شخصی یا تعصبی ها باعث میشه انگیزه ها کمرنگ بشه یا از بین بره
من به شدت معتقدم وجود انگیزه در دانشجویان باعث موفقیت اونا میشه چه کار باشه چه نباشه
کسی که انگیزه داشت دلسرد نمیشه
کسی که انگیزه داشته باشه بیشتر تلاش میکنه
و هزارتا مورد دیگه که اگه وقت شد بعدا عنوان میکنم
به نظر من دانشجو کسی هست که انگیزه داره همین
یاحق

آشنا پنج‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 15:09

سلام
یه سوال علوم پایه داشتم:
از نظر یه "استاد" به چه کسی میگن "دانشجو"؟
و چجوری میشه بچه هارو به ذوق درس خوندن آورد؟ (که یکی از دلایل مهمش نداشتن بازار کاره!ولی در مجموع)...

سلام
خب خب خب
بهتره بریید از همون "یه استاده" بپرسید.
اما در مورد کارهیچ کس به یه بی سواد کار نمیده اگر بخاد یکی رو استخدام کنه
یا حق

سیده ملاک الفحام پنج‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:33

این حرف شما منو یاد این قضیه انداخت:

یک سال پیش یه خونه ی خیلی بزرگ که تقریبا نزدیک خونمون بود رو کوبیدن و خراب کردن.خیلی خیلی بزرگ بود.من و دوستم هر وقت با هم از دانشگاه بر می گشتیم ، این خونه هه تو راهمون بود.همش دوست داشتم بدونم چی قراره جاش درست کنن؟ بعضیا میگفتن قراره یه مکان تجاری چند طبقه بشه.
کم کم گذشت و شروع کردن به حفاری و به ساختن اون مکان، ما هم تو راه برگشت از دانشگاه تو کل راه همش از وقایع گذشته تو دانشگاه و اخبار بچه ها و اساتید و فوق لیسانس و کار کردن در آینده و.... با هم حرف می زدیم گاهی هم از سختی درس هامون غر می زدیم و من تا به اون ساختمونه می رسیدم به شوخی به دوستم می گفتم: ناراحت نشووو فعلا به آزمایشگاهمون فکر کنن که چقدر بزرگ داره ساخته میشه چقدر شیکه.نظرت چیه که طبقه ی آخرش رو آزمایشگاه خودمون بکنیم؟ هواش بهتره باشه عوضش هر روز آزمایشگاه رو میفرستیم رو هواااا و یه چیز جدید کشف می کنیم اونم بهم میگفت به همین خیال باش پولمون کجا بود گذشت و گذشت تا اینکه حالا اون ساختمونه تموم شد . و هر وقت از کنارش رد میشیم با حسرت بهش نگاه می کنم و به دوستم میگم: بفرما ، آزمایشگاهمون ساخته شد.فقط می مونه تجهیزات و وسایلش(شتر در خواب بیند پنبه دانه)

شاید هم روزی این حرف ها و شوخی ها به واقعیت تبدیل شدن... فعلا باید از قانون جذب استفاده کنم

سلام
این غصه بود یا قصه در هر حال قضیه نیست!!!!!
بهر صورت قانون جذب رو باید باور داشت و من فکر میکنم در شکوه کسی نیست که این قانون رو باور داشته باشه
یا باید منتظر معجزه باشیم یا ناجی.
با این شرایط که الکترونگاتیوتیه دانشجویان اینقدر پایینه نمیتوان امید چندانی داشت!
یا حق

سیده ملاک الفحام پنج‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:10

سلام



چه خبره اینجا...گوش و گوش گرفتن!
محیا جونم یه وقت این کارو نکنی با من!
من از بدو تولد عاشق کار های عملی و آزمایشگاه بودم


اصلا می گفتم کاش کل واحد هام آزمایشگاه بود.این ترم هم به خاطر همین 4 تا ازمایشگاه برداشتم.

سلام
پس تجربه کافی دارین خانم الفحام که اولین آزمایشگاه رو تاسیس کنید
ما و بقیه دوستان اینجا تبلیغ میکنیم تا دانشجوها بیان به آزمایشگاه شما و از نزدیک با آزمایش!! آشتی کنن.
شیمی بدون آزمایشاش یه علم بی روحه
در ضمن همه که با زبون خوش نمیان بعضی وقتا خشونت لازمه
یا علی

محیا حبیب زاده چهارشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 22:58

سلام مجدد
اینکه توی دانشگاه گزارش کار بنویسم
توی نظرات قبل فرمودید اما اونم شدنی نبود هر چند که اگه خدا بخواد دیگه فقط گزارشکار یه دونه از آزمایشگاهام مونده
به هر حال ممنون از راهنماییتون

سلام
امیدوارم همون یه دونه به اندازه صد تا دونه برکت داشته باشه
و اینکه آرزو میکنم همیشه در حال آزمایش باشید اینقدر ازمایش کنید که خودتون آزمایشگاه تاسیس کنید و بچه ها رو ببرید به ازمایشگاهتون و گوشاشونو بگیرید تا آزمایش ها رو یکی یکی آزمایش کنن بعدش اینقدر آزمایش کنن که خودشون برن آزمایشگاه بزن و باز گوش یکی رو بگیرن ببرن توی ازمایشگاشون تا اونم ازمایش کنه و این قصه اینقدر ادامه پیدا کنه تا اخرش کلاغه به خونه اش برسه ما هم به آزمایشگاههایی که حقمونه و بتونم گوش بعضیا رو بگیریم و بکشونیمشون اون تو و مجبورشون کنیم هی آزمایش کنن
تا آزمایش دیگر بدرود
یا حق

آشنا سه‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 23:15

سلام
سرتون خیلی شلوغه، خسته نباشید و پر انرژی باشید...
استاد فکر کنم سوالمو حضوری بپرسم بهتره که جزوه مو نشونتون بدم سوالم واضح تر باشه چون نوشتاری یه جوریه، مفهوم نیست... اینایی که دادین رو میخونم بعد اگه بازم نفهمیدم هفته بعد مزاحمتون میشم...
خیلی ممنونم
یا حق

محیا حبیب زاده سه‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 20:39

سلام
بله استاد حق باشماست من یکم کم پیدا شدم راستی اون تئوری رو که دادین نتونستم عملی کنم چون تمام مدت حضورم در دانشگاه سر کلاسم!!
استاد من از بس فکرم درگیره اون سکانسو دقیق یادم نیست اما بازم حق با شماست

سلام
حق که همیشه با شماس
کدددددددددددوم تئوری روووووووووو

آشنا سه‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 20:35

سلام
توی تجزیه که هنو با این دستگاه کار نکردیم! ول اون روز استاد داشتن توی درس معدنی در این مورد صحبت میکردن چون یه قسمتی از درس همین بود!بعد به یه بخش رسیدیم که در مورد لایه های اوربیتالی و مکانیسم ها بود که یه قسمت اون در مورد مکانیسم های الکترونی بود که در مورد اسپین های مجاز و غیر مجاز و... صحبت میکرد که این اپسیلون دقیقا واسه مکانیسم ربود شدت بود! بعد تو آز شیمی فیزیک واسه بخش متیل رد ما وقتی دستگاه رو راه مینداختیم اول آب مقطر رو میذاشتیم تا پیک اون مشخص بشه بعد محلول خودمون و دوباره آب و به همین ترتیب... بعد ما تو فیزیک میخوندیم که این ضریب برای وقتیه که دو پیک به حالت تداخلی با هم برخورد میکنن! یعنی اگه تداخل سازنده بود پیک ماکس و تداخل ویرانگر باعث حذف بخشی از پیک و مشخص کردن پیک ماده مون هست... حالا اینا به اسپین ها و تقارن های مجاز و غیر مجاز و .. مربوط اند
امیدوارم منظورمو رسونده باشم...این طوری سوال پرسیدن چقد سخته

سلام
من فقط میدونم همه چی به همه چی مربوطه حتی اگه به نظر نامربوط بیاد
من دقیقا نمیدونم آز شیمی فیزیک از کدوم دستگاه استفاده کردید احتمالا اسپکتروسکوپی فرابنفش مریی بوده و اون برداشت و گذاشت هم ماله بلانک و سمپله
در ضمن ضریب جذب مولی در مورد فلوئورسانس ضریب خاموشی نام داره و نیز به نوع گونه طول موج و حلال و دما مرتبط میشه در مورد گونه هم نوع اوربیتال های مولکولی درگیر و کروموفورهای جذبی دخالت مستقیم دارند که ربط مستقیم به اسپین لایه های و تقارن و انتقالات مجاز یعنی با احتمال زیاد و نیز غیر مجاز یعنی با احتمال پایین دارن در ضمن اینطور پاسخ دادن سختره
یا حق

آشنا سه‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 19:26

سلام
فکر میکردم قسمت دوم جزوه با این فرق داره! فکر کردم آزمایش هایی که میگفتید تو امتحان نیست جدا از این بخش هدایت سنجیه!
ممنونم
راستی استاد میشه لطفا اینو برام توضیح بدین ؟دستگاه رفرکتومتر دقیقا داره تداخل ویرانگر رو انجام میده؟؟ تو فرمولی که گفته شد(همون شدت) A عددیه که از روی دستگاه خونده میشه یا اپسیلون؟؟ کدومش رو دستگاه پردازش میکنه؟؟
بعد اینکه اینا چه ارتباطی با اسپین دارن؟
چقد سوال پرسیدم ببخشید

سلام
رفرکتومتر شکست نور (Refraction) را اندازه میگیرد نه جذب نور رو که قانون بیر لامبرت برای آن ضادق باشد
ضریب شکست هر ماده خالص منحصر به فرد است و مانند چگالی و نقطه ذوب و جوش به حساب می آید
در این دستگاه مایع یا محلول مورد نظر محیط رقیق تر و منشور محیط غلیظتر محسوب شده و رفرکتومتری به معنی تعیین ضریب شکست گازها، مایعات و جامدات نیمه شفاف، به‌وسیله دستگاه رفرکتومتر نسبت به منشور آن است.
که با تعیین ضریب شکست میتوان ماده را شناسایی و از آنجا که کمیت مقداری است غلظت ماده را نیز مشخص کرد واحد بریکس ذرات جامد موجود در محلول را نشان می دهد هر چه حل شونده بیشتر بپاشد ویسکوزیته محلول بیشتر شده و ضریب شکست آن افزایش می یابد
نمونه بین دو منشور قرار دارد منشور اول انتشار دهنده و دومی شکست دهنده است
شما دنبال فرمول رفراکتومترید یا جذب ؟
من خودم هم از صورت سوال شما چیزی نمیفهم از تداخل سازنده تان یا ویرانگرتون
یه لحظه فکر کردم نکنه منظورتون پلاریمتر هست
ولی با خودم گفتم نه این چنین نیست
ولی با چیزایی که امروز در آزمایشگاه دیدم که بجای سود پتاس برداشتن و به جای پتاسیم هیدروژن فتالات از پتاسیم هیدروکسید بهره جستن دیگه هیچ ناممکنی رو بعید نمیدونم
کل قضیه رو بگید کدوم درس کدوم مبحث
یا علی
http://s2.picofile.com/file/7213641284/Refractometer.rar.html

آشنا سه‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:47

سلام
استاد کد قالب قبلی رو پیدا نمیکنم!!
به محض پیدا کردن عوضش میکنم.

و اینکه ...ضریب جذب مولی یا ضریب خاموشی؟
راستشو بخواین از اسمش بیشتر میخوام به کاربردش پی ببرم!
این فرمول رو تو مکانیسم نقض قواعد انتخاب به کار بردن، دقیقا تو مکانیسم ربودن شدت!
یه چیزایی رو با هم قاطی کردم

آشنا سه‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:58

سلام
منظورم دقیقا شدته! همین که شما فرمودید... طول سل و غلظت مول و شدت پیک و....

استاد قالب وبلاگ برای منم بهم ریخته بود ولی وقتی از بچه ها پرسیدم گفتن سالمه! فکر کردم فقط من اینجوری میبینم
باشه چشم الان درستش میکنم...

آشنا دوشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 22:52

سلام
...


استاد یه سوال داشتم: فرمول شدت که باA نشون داده میشه که برابر بود با eLC (منظورم از e همون اپسیلونه!) اپسیلون اینجا چه نقشی داره و اسمش چیه؟؟
امروز استاد یه چیزی گفتن ولی من یه چیز دیگه تو ذهنم بود که نمیومد تو ذهنم

سلام
اگر منظورتون قانون بیر لامبرت ه شدت جذب با ضریب جذب مولی همان اپسلیون و طول سل و غلظت رابطه داره
A=abc
اول بزارید مشخص بشه منظورتون همینه بعدش من جوابشو بدم
یا حق

در ضمن قالب وبلاگ بهم ریخته بود این قالب پانسمانی رو انتخاب کردم چون تصیح اوراق میان ترم و آزمایشگاه و تالیف ! سوالات پایان ترم در این فشردگی + تعویضاتی که درگیرشم خیلی وقتمو گرفته
زحمت قالب جدید رو بکشید لطفا

محیا حبیب زاده دوشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 20:44

سلام
ابتدا در جواب ملاک جان اینکه اون وبلاگ مطلب نمره ای بود و بعضی از این جماعت فقط برای نمره کار می کنند و حتی شاید نفس می کشند.
بعد اینکه استاد آشنا کجا دنباله ی حیاته! آشنا ماشاا... خودش یه قطبه اونم از نوع مثبت بعد استاد من سر میزنم اگر چیزیم نمیگم دلیل بر نیومدن نیست منو یادتون رفت
راستی این سه تا نقطه عجب دنیای شگرفی داره ها

سلام
خبر میدادید گاوی شتری دایناسوری قربانی میکردیم اینجور بی سروصدا تشریف میارید یه هو آدم شوکه میشه
البته واسه اونایی که اینجا فعالیت بی ریا دارند تشویق در نظر گرفتم البته میدونم تفاوت زیادی هست بین فعالیت نمره ای و فعالیت خدایی!!!! حتی اگه پاداش هر دوتاشون یکسان باشه در اولی اگه پاداشی در کار نباشه افسوس به دنبال داره و اما در دومی که کار دل ه در هر صورت رضایت حاصل میشه.
از اعجاب این سه نقطه یکی ش اینه که ما خودمون هم جزوی از اون هستیم بدون انکه بدانیم
در مورد حا انداختن اسم مبارکتون هم از صمیم قلب پوزش می طلبم اگر دوباره نگاه بندازید اصلاحات ابتدایی رو انجام دادم کاش میشد با چراغ انرژی روشن می یومدید در مورد اینکه آشنا دنبال حیاته منظورم راهبری شما و مریدی آشنا نبود بد برداشت نکنید منظورم این بود که توی حیاط کوچک دانشکده داشت شما رو دنبال میکرد ظاهر ماشین حساب شو یا روپوش آزمایشگاه شو شما برداشته بودید و ایشان هم سخت تلاش میکرد بدود تا شما را بگیرد!!!! ( البته من فقط ایشون رو دیدم که می دوه و شما در شاتر دوربین نبودید!!!!!)
بهر حال ممنون که اومدید
یا حق

آشنا یکشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 22:07

سلام
خیلی زیاد ممنونم
یا علی

آشنا یکشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 21:51

سلام
من الان متوجه نشدم!!
همین جوری بگم شیمی تجزیه مدرسان!؟؟؟ اسم کتاب پسوند پیشوند نداره؟؟

سلام
شیمی تجزیه 1 2 دستگاهی
مدرسان شریف
درسنامه و تست
کارشناسی ارشد
یا علی

آشنا یکشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 19:33

سلام

استاد میشه لطفا یه بار دیگه اسم اون کتابَرو بفرمایید چی بود؟
..... مدرسان شریف؟ لطفا جای خالی رو پر کنید.
ممنونم

سلام
بلی همان که شما گفتن کرده اید!!
یا حق

آشنا شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 23:57

سلام

کار شما درسته کار ما ایراد داره، البته با راهنمایی های شما درست میشه انشاالله...
ازتون واقعا ممنونم که انقد برای دانشجوهاتون وقت میذارید
سپاس

سلام
آنقدر نه و اینقدر
دقت شما زیادتره خدا صحت کارهامونو هم بیشتر کنه
ان شاء الله
یا حق

آشنا شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 23:28

سلام
خواهش میکنم نفرمایید استاد
جسارت منو ببخشید...
بله
من فردا یه چیزایی رو عرض میکنم خدمتتون البته
*با اجازه ی شما*
کارتون درسته استاد،مارو به بزرگیه خودتون ببخشید
یا علی

سلام
منظورتون از کارتون کدومشونه پلنگ صورتی یا تام و جری

کار مون اگر درست بود که دانشجوهامون درس میخواندن

یا علی

آشنا شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 21:28

سلام
فعالیت کردن تو کاری نیاز به انگیزه و جذابیت داره و همچنین وقت! این نظر شخصیه منه!
در ضمن، من هیچ وقت آرزو نمیکنم که کسی دورو برم نباشه گرچه انسان گاهی اوقات برای تجدید انرژی نیاز به این تنهایی داره...
به علاقه ها رسیدن چیز بدی نیست؛ من عاشق ادبیاتم!
و اینکه من نمینالم! فقط تخلیه انرژی منفیه به خاطر اینکه چند وقتی هست که فشار روم زیاده و خسته شدم؛ باید یه تعطیلی بهم بخوره (جانانه) تا انرژیه خودمو به دست بیارم...
و اینکه، ممنونم از نظراتتون چون دست کم این طوری متوجه میشم،(گرچه اصل قضیه این نباشه)، اما از نظر اون کسی که منو نمیشناسه این طوری میام... این طوری بهتره!
در کل میخواستم بگم ممنون یا علی
راستی، استاد پیشنهاداتی واسه کلاس دارم، اجازه ی عنوان کردنشون رو بهم میدید؟البته نه تو وبلاگ...

سلام
واسه قسمتای اولتون فقط میگم .....
بجای نقطه چین هزارتا جمله بلدم که خارج فضای این وبلاگه!
اما در مورد اجازه
ولله اجازه ما هم دست شماس
تاریخ امتحان تغییر نمیدید که میدید!
به زور امتحان نمیدید که میدید!
سر کلاس که میاین که نمیاین!
(البته همه اش با شما نیستم بعضیاش ماله اونایی هست که الان دارن میخونن مثلا یکیش همین آقای.... )
....
با اجازه
یا حق

[ بدون نام ] شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 19:37

با تشکر مفید بود

سلام
امیدوارم سمینار شما هم مفید واقع شود برای خودتان و دیگران

سیده ملاک الفحام جمعه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:25

سلام

قرار بود قسمت دومم چیز دیگه ای باشه. اما با این سوالاتی که گذاشتین باید برم دنبال چیز دیگری بگردم.ولی سوالات جالبی بود.منو کنجکاو کرد
فقط از یک چیز تعجب می کنم.چرا نویسنده های وبلاگمون اینقدر کم شدن؟! نویسنده های وبلاگ قبلی خیلی بیشتر بودن.

سلام
امیدوارم کنجکاویتون اینقدر ادامه دار باشه تا به قسمتهای 4 و 5 و شایدم 90 هم برسه!
عضو شدن در این وبلاگ چون نیازمند یک یارانامه (به زبان بیگانه همان ای میل) معتبر داره که بتونند اونو ریپلای کنن. احتمال میدم چون عضویتش یکم پیچیده شده و دوستان ما همش چیزای ساده دوس دارن اینا به اضافه ی فشردگی ترم شاید باعث شده تمایل نداشته باشن بیان اینجا و از وبگردی شون برای لذت بردن در وبلاگاشون استفاده کنن.
خیلی به خودم می بالم که هر روز چن نفری به این وبلاگ سر می زنن و نیز ملاک های کنجکاوی که پرتلاش اند و به بقیه افراد گروه شون انرژی میدن و آشنا هایی که گاه دنباله حیات میرن و گاه شعر میگن و گاه می نالند و گاه ارزو میکنن که کسی دورو برشون نباشن
و هنچنین (و محیاهایی که گاه چراغ خاموش و گاه بی چراغ می آیند) و کلبه خاموش ما رو نور می بخشند و نیز. آرش ها عباس ها و...
همانی دنبال جراحی پلاستیک میگردن تا آواتورشونو قشنگ تر کنن
زیاده حاجتی نیست
یا حق

[ بدون نام ] جمعه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:41

سلام
شما را چه شده است!
نکند منتظر قسمت دومیش هستید.
یا حق (م.ححتی)

سیده ملاک الفحام جمعه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:43

سلام

استاد ،این پست از خودم نیست.من توی مواقع استراحتم یه سرچی تو وبلاگ های شیمی می زنم و مطالبی رو که ازشون خوشم بیاد رو کپی می کنم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.